معنی اهسته اهسته
حل جدول
فارسی به آلمانی
Allmählich, Anstecken, Beleuchten, Erhellen, Graduell, Leicht, Licht (n), Sanft [adjective], Schein (m), Stufenweise, Langsam, Träge
اهسته دویدن
Rütteln, Traben
اهسته زدن
Betupfen, Bißchen (n), Klecks (m), Tupfer (m)
اهسته اهسته اهنگ را تندتر کنید
Allma.hlich schneller
فارسی به عربی
بطیی، تدریجی، ضعیف، ضوء، لطیف، مستوی واطی
ضربت اهسته
حنفیه، راس
تکان اهسته
هزهز
اهسته ترکردن
انخفض
اهسته جوشانیدن
حساء
اهسته پختن
حساء
اهسته رو
دبق
اهسته زدن
لمسه
معادل ابجد
942